تصاویر بچه های شهربیجار
به نام خدا
سلام در این صفحات میخوام چند تا از تصاویر خودمو و دوستامو قرار بدم . شاید بعدا(چند سال دیگه😆) دوباره اونارو دیدیم و یکم شاد شدیم.
![]() |
مهران و اسحاق |
در این مهران سمت راست هست و پیراهن قرمز پوشیده و منم که نشستم و درحال سلفی گرفتن هستم.
این تصویر در ۲۰۱۹/۰۴/۲۷ گرفته شده و ساعت هم ۱۷/۰۵ هست.
در ضمن اینجا سد شهربیجار هست.
این تصویر مربوط به ۲۰۱۹/۰۳/۲۹ هست و ساعت هم ۱۵/۴۰ هست.
من دارم عکس میگیرم و اونایی هم که روی کوتام نشستن مهران محمدی و شایان محمدی هستن .
البته فامیل نزدیک نیستن و فقط یه تشابه اسمی هستش.
اینجایی هم که عکس گرفتم باغ من هست البته نه همش یه مقدارش.
من دارم عکس میگیرم و اونایی هم که روی کوتام نشستن مهران محمدی و شایان محمدی هستن .
البته فامیل نزدیک نیستن و فقط یه تشابه اسمی هستش.
اینجایی هم که عکس گرفتم باغ من هست البته نه همش یه مقدارش.
![]() |
پژمان و اسحاق |
این تصویر مربوط به امام زاده هاشم هست .
نفر سمت راست پژمان عزیزاده و نفر سمت چپ هم من هستم .
دقیق نمیدونم این عکس برا چه روزی هست ولی احتمالا سال ۹۷ هست .
البته اینم یادم هست که بیرون امامزاده نشتیم و با دو تا از دوستای پژمان پاستو بازی کردیم . ساعت هم بنظرم ۸ یا ۹ شب بود.
همون شب موقع برگشت یه سگ هم میخواست مارو بگیره البته بخواطر شیرین کاری پژمان که ....
![]() |
پوریا و سام |
تو این عکس نفر سمت راست پوریا نظری و نفر سمت چپ هم سام خلیلی هست.
اینجا نزدیک سد شهربیجار هست و میشه گفت که روبه روی مغازه ایرج نصیری.
چندتا عکس باحال هم هستش از قلیان کشیدن پچه ها که اونم اخر میزارم.
سال ۹۷ .
این اخرین عکس هم مربوطه به بچگی های ما ؛ احتمالا سال ۹۵ یا ۹۶ .
سمت چپ عکس مهران محمدی هست. بقیه هم از راست به چپ به ترتیب حسن صفری(پسر دهیار) ، سینا احمدی ، شهاب محمدی (پسر فریدون ، فقط سرش معلومه همون) ، پوریا نظری ، علیرضا حیدری(بخواطر سرعت گیر جلو خونشون مردم خیلی دوستشون داشتن) ، شایان محمدی(پسر فریبرز) ، عرفان جمالی( پیرهن قهوه ای) ، پژمان عزیزاده ، حسین فتحی(نوه رمضان) ، فرحان جمالی.
منم که دارم عکس میگیرم یادمه که گوشیم هواوی G630 بود که الان دوسال میشه که هاردش سوخته و بخواطر پولش درستش نکردم خخخ (۲۵۰ هزار تومن زیاده مگه نه ...) .
درزمن محمد حسین نوروزی هم صد در صد بقل دست من نشسته و داره اهنگ شاهین نجفی گوش میده.
![]() |
بچه های شهربیجار |
نظرات
ارسال یک نظر